چه بی صدا به دنیا آمد و مرگش فرا رسید

انگار همین دیروز بود

کودکستان ،دبستان، دبیرستان، دانشگاه، کاروفعالیت،...

به پایان آمد این دفتر ،خاطرات همچنان باقی ایست .

تو را بیصدا فریاد میزنم

 

جمع ياران را خدا رحمت كند!

جنس ارزان را خدا رحمت كند !         

 قيمت نان را خدا رحمت كند !

 

  دوستان پايين نمي آيد دگر  !              

  نرخ قلیان را خدا رحمت كند !

 

  سهم ما ديدن شد ه ،خوردن كه هيچ       

  سينه و ران را خدا رحمت كند !!

 

كار ،بي معني است ،دزدي را بچسب! 

كندن جان را خدا رحمت كند!

 

از نماز ش هيچ منظوري نداشت

«حاج قربان » را خدا رحمت كند!

 

«شيشه كش» هستند و كارتن خواب ها

 «زهره» ،«مرجان » را خدا رحمت كند !

 

نيست در بدبختي ما انتها

«خط ّ پايان» را خدا رحمت كند !

 

گفت :«انساني نمي بينم دگر »

گفتم :« انسان را خدا رحمت كند !»

 

مي شوي دكتر بدون امتحان !

«بچّه خرخوان » را خدا رحمت كند!

 

گفت :«ايمان» همدهاتي مُرد ه است

 گفتم :«ايمان» را خدا رحمت كند !»

 

 

 نيست پولي تا بگردم در وطن

 سير ِ«گيلان» را خدا رحمت كند!

 

چون ندادم پول ،قيدم را زدند

 جمع ياران را خدا رحمت كند!

 

آشكارا مي نمايند اختلاس

دزد ِ پنهان را خدا رحمت كند! 

 

سوخته ديروز و فرداهايمان

نيز «الان » را خدارحمت كند !

راز قصه زندگی

زندگیت را با لبخند هایت نگاه کن نه با اشکهایت

سالهای عمرت  را با دوستانت بشمار

.

برای آنان که مفهموم پرواز را نمیدانند هر چه اوج بگیری کوچک تر میشوی

یاد گرفنم که:

1-     با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت بماند

2-     با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کنم.

3-     از حسودان دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او بدهند باز هم از من بیزار خواهد بود

4-     تنهایی را به بودندر جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم

.

.دوری ز برم ای گل ریحان چه نویسم

من مور ضعیفم به سلیمان چهد نویسم

ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد

با این دل  پر درد به یارم چه نویسم

خدا میداند که اکنون چقدر مشغله دارم ولی هرگز دوستانم را فراموش نکردم

پس تو هم نگو مشغله دارم ....

و به شما وعده خواهم داد که آنگونه که باید باشد تمام وبلاگهایم را بروز کنم

سلام بر تو

سلام بر تو ای قطب دایره ی امکان ، منجی جمیع مخلوقات، دادرس مظلومان، درهم کوبنده ظلم و ستم.

سلام بر تو که هزاران چشم، روز و شب در انتظارت به سر می برند و اشک عشق می ریزند.

سلام بر تو که می آیی و دردهای دل مادرت فاطمه را التیام می بخشی و به مظلومیت مولا علی پایان می دهی.

آقا جان کمکم کن که همه را دوست داشته باشم و همه دوستم بدارند

او که به ظاهر دشمن من ست و از در دوستی در می آید

بسان حلقه ای طلایی در زنجیر خیر و صلاح آویزان شود.

همه را می بخشایم و همه مرا ببخشایند همه ی دروازه ها به ناگاه گشوده می شوند تا خیر و صلاحم به سویم آید.

خدایا کمکم کن اندیشه نیکو داشته باشم زیرا اندیشه دارای طیفی است بینهایت نیرومند. و آدمی به سوی آفریده های اندیشۀ خویش کشیده می شود

خداوندا معلم هایم  را مورد ببخش قرار بده زیرا نه هیچ انسانی دشمن من است و نه دوستم بلکه هر انسان تنها معلم من است.

نظر دانشمند ریاضیدان در مورد زن و مرد

روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند...جواب داد

 

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1

 اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10

اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100

اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =1000

                                        

ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست

پس ان انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت

روزه

 

 

سحرگاهان به قصد روزه داری // شدم بیدار از خواب و خماری

برایم سفره ای الوان گشودند //  به آن هر لحظه چیزی را فزودند

برنج و مرغ و سوپ وآش رشته //  سُس و استیک با نان برشته

خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم //  کمی از این کمی از آن چشیدم

پس از آن ماست را کردم سرازیر //  درون معده ام با اندکی سیر

وختم حمله ام با یک دو آروغ //  بشد اعلام بعداز خوردن دوغ

سپس یک چای دبش قند پهلو // به من دادند با یک دانه لیمو

خلاصه روزه را آغاز کردم //  برای اهل خانه ناز کردم

برای اینکه یابم صبر و طاقت //  نمودم صبح تا شب استراحت

دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا //  کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا

به افطاری برایم شد فراهم //  زدم تو رگ کمی از زولبیا هم

وسی روزی به این منوال طی شد //  نفهمیدم که کی آمد و کی شد

به زحمت صبح خود را شام کردم //  به خود سازی ولی اقدام کردم

به شعبان من به وزن شصت بودم //  به ماه روزه ده کیلو فزودم

اگرچه رد شدم در این عبادت // به خود سازی ولیکن کردم عادت

خدایا ای خدای مهر و ناهید //  بده توش و توانی را به« جاوید»

که گیرد سالیان سال روزه //  اگرچه او شود از دم رفوزه

ای خدا همه گرسنه ها را سیر کن.

 شاید امثال من خبر گرسنگی نداشته باشیم.

 تو باخبران را هم بی خبر کن.

خداحافظ دوست عزیزتر از جانم

 

 

هرگز از دوری این راه نگو

هرگز از بی کسی و سکوت مرنج
هرگز از دوری این راه نگو

و از این تنهایی

و از این فاصله هایی که میان من و تو روییده است

بگذار;

تا که شاپرک تنهایی را از بر شود

برود، بال خود را بسپارد به بادصبا
قاطی باد شود، تا شاید خبر از تو برسد

بگذار;

کفتر خوشبختی روی بام نخست بنشیند

و اگر چه دلت آن جا تنگ است

نگذار;

رنگ غم بر قفست بنشیند

هر زمانی که دلت تنگ من است،

بهترین شعر مرا قاب کن، پشت نگاهت بگذار

تا که تنهایی تو از دیدن آن جا بخورد،

تا بدانی دل من با توست، در همین یک قدمی...!

فقط برای عزیزانم و دوستان عزیزتر از جانم

روزه هایت قبول درگاه حق ای دوست مرا یاد کن.........

آنگاه که دلت تنگ من است خود را فریاد کن

اگر گذرت بر  آیینه افتاد به آن دوست عزیز من بگو با همه ی مشغله ام دل کوچکی دارم

که سخت برایش تنگ شده این روزها که دوستم مرضیه و دوست دوستم از شهر شان  ایلام شهرستان دهلران چند روزی مهمان من هستند.

یاد روزهای خوب تحصیل افتاده ام ای کاش یک ثانیه از لحظات گذشته تکرار می شد شاید  ...

گریه های درون امانم نمی دهند حرفهایم را بگویم هر کجا هستید موفق و شاد باشید .

 عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی    فریه دوست دیرم ..... کردیه نمیتونی بخونی سعی خودت را بکن تو میتونی    عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی 

                  خدمات وبلاگ نويسان جوان              www.zibasazi.bahar-20.com

گفتگو با خدا  

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو میکنم

  خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی ؟

  من در پاسخ گفتم:  اگر وقت دارید

  خدا گفت :     وقـت من بینهایت اسـت

  پرسیدم: چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد ؟

  خدا پاسخ داد:   کـودکیـشـان

  اینکه آنها از کودکیشان خسته می شوند و عجله دارند که بزرگ شوند و دوباره پس از مدتها آرزو می کنند باز کودک شوند

 اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند و پولشان را از دست می دهند تا سلامتی از دست رفته را باز جویند

  اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش می کنند

  بنا بر این    نــــه در حــال زنـدگــی مــی کـنـنـد نــــه در آیـنـده

اینکه آنها بگونه ای زندگی می کنند که گوئی هرگز نمی میرند و بگونه ای می میرند که گوئی هرگز نزیستند

  دستهای خدا دستانم را گرفت و مدتی سکوت کردیم

ادامه نوشته

انسان = رنج +زندگی

 

زندگی هنگامه ی فریادهاست
سرگذشت در گذشت یادهاست
زندگی تکرار جان فرسودن است
رنج ما تاوان انسان بودن است


 

تا کی انتظار

شهر زیبای من بدون مولا

 سایه ی غم دارد

شهر زیبای من بدون آقا

ی چیزی کم دارد

http://www.pcparsi.com/uploaded/pc598b91bdd1511e8f1903492bd6fc0705_pcf8dc045ed4e7b17725ae37d72dbfc335_bysmarj1haqun5f6iul7.jpg

بدون عنوان

کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم

من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم

خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است

آسمانی ناگریز از ابرهای عابرم

چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام

دردل خود مومنم ،در چشم مردم کافرم

گرچه یک لحظه ست از ظاهر به باطن رفتنم

چند صد سال است راه از باطنم تا ظاهرم

خلق می گویند:ابری تیره درپیرا هنی ست

شاید ایشان راست می گویند، شاید شاعرم !

مرگ درمان من است از تلخ و شیرینش چه باک

هرچه باشد ناگریزم هرچه باشد حاضرم

*****************************

منتخبی از اشعار فاضل نظری

مرا دیوانه خوانند......................................

جشـــن دیوانــــگی

اگر تو را نداشته باشم دیوانگی مرا امان نخواهد داد
آنگاه پرواز تمـــــــام پروانه های عالم برایم یک معنا دارد

جشـــن دیوانــــگی !

آن روز جشن دیوانگی ام را با یاد تو آغاز خواهم نمود

تمام پروانگان را دور خود جمع خواهم نمود

و از تو برایشان قصه میگویم و تا دنیا دنیا باشد ، پروانه بازی میکنم

بگذار بگویند دیــــــــــــــــــــوانه ام !!!   اگر دوست میخواهد


یک -- یک

جرم من عشق بود
تفریح تو
منطق و اعداد
بگذریم سفید به تن کردی
بر بوم پنجره ای کوچک
خورشید ماه شد
حالا
فیلسوف بزرگ من !
از جنس همان بهانه ها
حرفی بگو و برو
لجاجت کافی است
خوب میدانی
دلیل این نامهربانی ها
منطق واعداد نیست
حتی اگر چنان است که تو گویی
جایی
در خواب هایی
شنیده ام
اعداد هم عاشق می شوند
یک های عاشق
هنگام جمع هم
دو نمیشوند...

خدایا چرا دوباره جمعه گذشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند

شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام

و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند

برای آمدنت چند سال بایستی

در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟

نیامدی که ببینی نگاه منتظرم

چه روزها به امید تو زیر باران ماند

سکوت آخر حرف من است چون بی تو

دوباره حنجره ام زیر بغض پنهان ماند

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

سخن بیادماندنی

خدایا....عشق را به کسانی بده که لایق آن هستند....نه تشنه آن..

زیرا تشنه روزی سیراب خواهد شد!!!

اینم بمونه

اينجا يکي براي خودش تار ميزند ، اينجا يکي از عاشقيش جار ميزند ، اينجا غريبه ها همگي آشناتر اند ، روياي دوست بر در و ديوار ميزند ، لب ها به زور رژ همگي سرخ و رنگي اند ، دلبر به جاي گل به سرش خار مي زند ، حاکم براي عشق خودش حکم ميکند به مرگ ، دل را به جرم عاشقي اش دار مي زند

قابل توجه دانشجویان و کارآموزان که با من کلاس دارند

با سلام

کلاس های کلیه گروه ها همان طور که در وبلاگ دانشجویی قرار داده شد تا 90/4/10شکیل نمی شود . کلاس های جبرانی آن در اولین فرصت اعلام خواهد شد. کلاس اساتید دیگر دایر و با هماهنگی خودشان لغو می گردد.

با تشکر از همکاریتان هلاکویی

زندگی چیست؟

*زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم*

*زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت*

*زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست*

*لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست*

*من دلم می خواهد*

*قدر این خاطره را دریابیم.*


دل شکسته

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند


خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم بگریم،


گفتند دروغ است.وقتی خواستم بخندم، گفتند دیوانه است.


دنیا را نگه دارید،میخواهم پیاده شوم

 (دکتر شریعتی)

شما کدوم رو انتخاب میکنید؟


شما کدوم رو انتخاب میکنید؟
آدم های بی ریشه ولی خوش ظاهر
یا با ریشه و معمولی