راز عشق

اینجا خانه ی کوچک من است...درهایش به رویتان باز خواهد بود...دریابید مرا...

راز عشق

اینجا خانه ی کوچک من است...درهایش به رویتان باز خواهد بود...دریابید مرا...

مـــــن ؛
نـــبـــودنــــــت را تــــــاب مــی آورم !
رفــتـنــت را ، تـحمـــــل مــی کنم !
فــــــرامــــــوش شـــــدنـــــم را !!
بــــاور مــی کــنــــم …
امـــــــــــــــــــا ؛
فــــــرامــــــوش کردنــــــت ،
دیــگـــر کـــــار مــــــن نـــیـــســـت … !

کم کم یاد گرفته ام با آدمها همانگونه باشم که هستند .  

 

 همانقدر خوب / گرم / مهربان ...   

 

و گاهی ...  

 

همانقدر بد / سرد / تلخ ..!!

دلم از نبودنت پر است،

آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد ...
 

کاش یک نفر بود که می گفت:

همه آنِ من ازآنِ تو باشد وقتی که دلت میگیرد...

کاش!!!

از این کاش دلم مگیرد...

دلم میگیرد!

بعضی ها را هرچقدر هم که بخواهی تمام نمی شوند.

همش به آغوششان بدهکار میمانی .
حضورشان گرم است.
سکوتشان خالی میکند دل آدم را.
آرامش صدایشان را کم می آوری ،
هر دم، هر لحظه کم می آوریشان ...

همین!!!

تو زندگیت ؛  

 

به کسی اعتــــماد کن ،  

 

که بهش ایمــــان داری .... 

 

 نه احســاس ... !!!

یادآور سوره ی توبه ای برایم...

بی بسم الله آمدی

و به توبه کردنم انداختی..

 کاش می فهمیدی که : 

گاهی با یک قطره ،
لیوانی لبریز می شود .
گاهی به یک تلنگر ،
بهمنی می ریزد .
و گاهی با یک کلمه ،
انسان نابود می شود...

جای خالیت را .... !
نه کتاب پر می کند ....!
نه چیس و ماست .....
و نه حتی سیگار .....!
من دلـــــــــــــــم بغــــــــــــــل می خواهد ...... 

 

حالم خوب استـــــــــــــــــــ ؛



امـا دلــــــــــم تنـــگ آن روزهـــــــــایــی شده




که می تـــوانستـــــــــــــــم از تـــه دل بخنــــــــــدم ... !!!

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

هنوز هم دلم تنگــــ میشود برایــــ لحنــــ حرفــــ زدنتــــ و

برایــــ تکیهــــ کلامـــ هایتـــ کهـــ نمیدانستیــ فقطـ تکیهــ کلامــ تو نبود ،

منــــ بهـــ آنهـــا تکیهـــ دادهـــ بودمــــــ 

دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم … اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .

این روزها

حتی اگر خون هم گریه کنی

عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است : «آخی» ...!

تلنگر کوچکی است بــــــــــــاران

 

وقتی فراموش می کنیم


آسمان کجاست . !!
 

 

دوستم داشته باش ، هـمانـگونه که من دوستـت دارم


بگذار فاصله من و تو کمتر از آنی باشد :


که می خواهـیـم و نمی توانـیـم


که می توانـیــم و نمی گـذارنــد !


بگذار میان من و تو فاصله ای نـمـانــد


نه به خاطر خودت ،


و نه به خاطر من !


که به خاطر این عـشـق دوسـتـم داشـتـه باش


بـیـش از آنی که من دوسـتـت دارم .............
 

تو زندگیت ؛  

 

به کسی اعتــــماد کن ،  

 

که بهش ایمــــان داری ....  

 

نه احســاس ... !!!

بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه . . .
محکم بغلت کنه . . .
بذاره اشک بریزی تا آروم شی . . .
بعد آروم تو گوشت بگه
.
.
.
«دیوونه من که باهاتم 

 

خدا رو شکر واژه <دوست معمولی> بوجود اومد   

وگرنه خیلی ها کلمه ای برای توجیه هرزگیشون نداشتن .

خیلی وقت ها چیزی می نویسم فقط برای یک نفر ، 

 

اما 

 

 دلـــــــــــم میگیرد

وقتی یادم می افتدکه هرکســـــــــــی ممکن است بخواند؛

جــــــــــز ، آن ، یــــــــــک ، نـــــــــــــفر...