راز عشق

اینجا خانه ی کوچک من است...درهایش به رویتان باز خواهد بود...دریابید مرا...

راز عشق

اینجا خانه ی کوچک من است...درهایش به رویتان باز خواهد بود...دریابید مرا...

<<با ترس>>

 

 

این حرف را با جان تو با ترس میزنم

 

با عبرت و گرفتن صد درس می زنم

 

تو عاشق کسی شدی ومن بی اطلاع

 

از چشای خسته تو حدس می زنم

 

 

<<او رفت تا بماند>>

 

 

این سطر مختصر را گفتم تا او بخواند

 

هر چه به او نگفتم می خواهم بداند

 

او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن

 

فهمید راز من را او رفت تا بماند

 

 

<<آخر مردم>>

 

 

یه عمر تو را به هر کجایی بردم

 

هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم

 

حالا تو بمان و قصه ات راحت باش

 

از بس نرسیدم به تو آخر مردم

 

 

سلام به تمام دوستای مهربان و عزیز خودم.

 

دوستان من به خاطر پیش رو بودن کنکور کمتر می رسم بیام.

 

به امید خدا هر جمعه این وبلاگو به روز می کنم.

 

از شما به خاطر نظرات خوبتون ممنون هستم.

تولد

 

لبخند زدی وآسمان آبی شد

 

شب های قشنگ مهر بی مهتابی شد

 

پروانه پس از تولد زیبایت

 

تا آخر عمر غرق بی تابی شد

 

..........

 

رنگین کمان

 

ای کاش گل بودی ومن ازباغها می چیدمت

 

یا که طلوعی بودی واز پنجره می دیدمت

 

ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان

 

هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت

 

 

 

غربت انتظار

 

تو همسفر طلائی خورشیدی

 

یک باغ پر از ستاره امیدی

 

ای کاش در آن زمان که می رفتی زود

 

از غربت انتظار می پرسیدی

 

...........

 

کوچ نا بهنگام

 

بعد تو تمام شاپرکها رفتند

 

از خواب نسیم قاصدکها رفتند

 

بعد تو تمام نغمه های آبی

 

از شهر قشنگ نی لبک ها رفتند

 

...........

 

گل بی خزان

 

در بغض غریب آسمان یاد تو بود

 

درد دل غنچه مثل فریاد تو بود

 

در جشن شکوفه های گیلاس نیاز

 

حرف از گل بی خزان میلاد تو بود

 

...........

 

پرسش

 

کنار آشنایی تو آشیانه می کنم

 

فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم

 

کسی سوال می کند برای چه زنده ای؟

 

ومن برای زندگی تو را بهانه می کنم

یه حرف قشنگ

 

 

 حرف قشنگ از دوست عزیزم مرتضی:

 

نمی دونم تا حالا بهش فکر کردین یا نه ولی واقعا جالبه اونم اینه

 

می دونی فاصله بینه انگشتای دست واسه چیه؟؟؟

 

واسه اینه که یه نفر دیگه با انگشتاش این جای خالی روپرکنه پس به دنبال دوستی

 

 باش که تا ابد بتونه دستت رو بگیره.....!!!!

 

سلام دوستان عزیز

 

دوستان من تا حالا 7 الی 8 تا شعر از خواننده های خوبمون گذاشتم

 

شما هم هرآهنگی رو که دوست دارین به همراه اسم خواننده برام بفرستین تا براتون

 

تو وبلاگ بزارم یا براتون بفرستم....

            

                                                                  با تشکر

بعد از رفتنت

                                   

 

                                            و بعد از رفتنت

 

 

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک وبارانی ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم.

 

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.

 

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

 

تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئید با حسرت جدا کردم

 

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی

 

دلم حیران وسرگردان چشمانی است رویایی

 

ومن تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

 

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

 

همین بود آخرین حرفت

 

ومن بعد از عبور تلخ و غمگینت

 

حریم چشم هایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

 

نمی دانم چرا رفتی

 

نمی دانم چرا شاید خطا کردم

 

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

 

نمی دانم کجا تا کی برای چه

 

ولی رفتی وبعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

 

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

 

وبهد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

 

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت

 

تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

 

وبعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود

 

وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت

 

کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

 

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

 

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

 

و من با آن که می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد

 

هنوز آشفته چشمان زیبای توام

 

برگرد!

 

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

 

وبعد از این طوفان و وهم  و پرسش و تردید

 

کسی از پشت قاب پنجره آرام وزیبا گفت:

 

توهم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

 

ومن در حالتی مابین اشک و تردید

 

کنار انتظاری که بدون پاسخ وسردست

 

ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

 

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

 

نمی دانم چرا؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز

 

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم..... 

اگه بگم


این شعر ارسالی از طرف مهتاب(یکی از بازدید کننده های من می باشد)

اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم
اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی
اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی
اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم
اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی
اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی
میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال
میشی برام باغبون میوه های تشنه وکال
میشی برام ماه شبای بی سحر
میشی برام ستاره ی راه سفر
ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی
بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی
برای سعادت شبا شعرامو من داد می زنم
برای خوشبختی تو خدا رو فریاد می زنم

تقدیم به عشق همیشگی خودم

 

 

شعر چکاوک از داریوش:

 

کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم

 

پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم

 

چرا به من شک می کنی، من که منم برای تو

 

لبریزم از عشق تو و سرشارم ازهوای تو

 

لبریزم از عشق تو و سرشارم ازهوای تو

 

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو

 

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو

 

گریه نمی کنم نرو ، آه نمی کشم بشین

 

حرف نمی زنم بمون ، بغض نمی کنم ببین

 

سفر نکن خورشیدکم، ترک نکن منو نرو

 

نبودنت مرگ منه، راهی این سفر نشو

 

نذار که عشق من وتواینجا به آخر برسه

 

بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه

 

گریه نمی کنم نرو ، آه نمی کشم بشین

 

حرف نمی زنم بمون ، بغض نمی کنم ببین

 

نوازشم کن و ببین عشق میریزه از صدام

 

صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه هام

 

اگر چه من به چشم تو , کمم، قدیمیم، گمم

 

آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم

گریه نمی کنم نرو ، آه نمی کشم بشین

حرف نمی زنم بمون ، بغض نمی کنم ببین

عشق کودکی سر به هواست


عشق , کودکی سر به هواست

که قولش را زود فراموش می کند

کور و کر است وقتی چیزی می خواهد

هرگز از خواسته اش نمی گذرد

......................

آرزویش زمان نمی شناسد

وبه شادیش اعتمادی نیست

با یک جهان نا امیدی به پیش می تازد

وبا بازیچه ای از دست می رود

 

اما نباید از نام عشق سوء استفاده کرد

وهر خواهش کودکانه ای را

به عشق تعبیر کرد

...................

عشق واقعی آتشی دیر پاست

که همیشه در جان شعله می کشد

نه رنگ می بازد نه سرد می شود و نه می میرد

و هرگز به چیز دیگر بدل نمی شود.

ارزش زمان

 

 

برای فهمیدن ارزش ده سال :از زوج های تازه طلاق گرفته بپرس

برای فهمیدن ارزش چهار سال:از فارغ التحصیلان دانشگاه بپرس

برای فهمیدن ارزش یک سال :از دانش آموزی که در امتحانات آخر سال رد شده بپرس

برای فهمیدن ارزش نه ماه :از مادری که نوزاد مرده به دنیا آورده بپرس

برای فهمیدن ارزش یک ماه :از مادری که نوزاد زودرس به دنیا آورده بپرس

برای فهمیدن ارزش یک هفته:از سردبیر یک روزنامه هفتگی بپرس

برای فهمیدن ارزش یک ساعت :از عاشقانی که در انتظار یکدیگر به سر میبرند بپرس

برای فهمیدن ارزش یک دقیقه: از شخصی که قطار،اتوبوس،یا هواپیما را از دست داده بپرس

برای فهمیدن ارزش یک ثانیه:از بازمانده یک تصادف بپرس

برای فهمیدن ارزش یک دهم ثانیه: از شخصی که در المپیک مدال نقره به دست آورده بپرس

برای فهمیدن ارزش یک دوست: از کسی که آن را از دست داده بپرس

تقدیم به عشق همیشگی خودم


این هم یه شعر ناز از احمد رضا نبی زاده:

 

اگه من شاخه خشکم نفس سبز یه برگی

اکه من شیشه ماتم تو تلنگر تگرگی

اگه من حسرت خاکم دعوت شرشر آبی

اگه من خسته زه رفتن تو برام بال شتابی

اگه نوحم تویی عمرم اگه صبرم تویی ایوب

تو صدایی من سکوتم تو طلوع ای من شب آلود

عشق تو یه سر نوشته بوی تو بوی بهشته

خدا اسمتو تو قلبم با ذوست دارم نوشته

دوست دارم دوست دارم دوست دارم نوشته

دوست دارم دوست دارم دوست دارم نوشته

تو عزیزی تو امیدی تو شکوهی تو مرادی

تو طلوع ای تو نجاتی تو بزرگی تو ریادی

تو دلیل لحظه هایی مقصد نوشته هایی

ای تنت شعر نوازش تو پر فرشته هایی

عشق تو یه سر نوشته بوی تو بوی بهشته

خدا اسمتو تو قلبم با ذوست دارم نوشته

دوست دارم دوست دارم دوست دارم نوشته

دوست دارم دوست دارم دوست دارم نوشته

تو عزیزی تو امیدی تو شکوهی تو مرادی

تو طلوع ای تو نجاتی تو بزرگی تو ریادی

تو دلیل لحظه هایی مقصد نوشته هایی

ای تنت شعر نوازش تو پر فرشته هایی

عشق تو یه سر نوشته بوی تو بوی بهشته

خدا اسمتو تو قلبم با ذوست دارم نوشته

دوست دارم دوست دارم دوست دارم نوشته

دوست دارم دوست دارم دوست دارم نوشته

 

تقدیم به لیدا عزیزم

 

 

 شعر ارسالی توسط دوست عزیزم حامد:

باران
می شوم ودر خود می بارم.

 

خورشید می شوم ودر خود می تابم.

 

سبز می شوم ودر خود می رویم.

 

باد می شوم ودر خود می وزم.

 

خاک می شوم ودر خود فرو می افتم.

 

شب می شوم وبر خود سایه می افکنم.

 

عشق می شوم ودر تنهایی خود

 

             می گریم.

 

 

سلام دوستان عزیز
 
به وبلاگ ادبی راز عشق خوش آمدید

امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد

فقط عزیزان بازدید کننده نظر فراموشتون نشه؟!!!!

فقط تو می فهمی


فقط تو می فهمی که دوری یعنی چی . فقط تو هستی که با واژه

های رنگی بهترین تابلوی نقاشی را در افکارم ترسیم می کنی و

 برای دو پرنده عاشق آشیانه می سازی . بدون که زندگی بی تو

 لذتی نداره .

تقدیم به عشق همیشگی خودم


 شعرغریب آشنا از
گوگوش:

 

تواز شهرغریب بی نشونی اومدی


تو با اسب سفید مهربونی اومدی


تو از دشتای دورو وجادههای پرغبار برای هم صدایی هم زبونی اومدی



تو از راه می رسی پر از گردو غبار تموم انتظار میاد همرات بهار


چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت


غریبه آشنا دوستم دارم بیا منو همرات ببربه شهر قصه ها بگیر دست منو تو دستات


چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم بمونم منتظر تا برگردی پیشم


تو زندونم با تومن آزادم

 
تواز شهرغریب بی نشونی اومدی  تو با اسب سفید مهربونی اومدی


تو از دشتای دورو وجادههای پرغبار برای هم صدایی هم زبونی اومدی


تو از راه می رسی پر از گرد و غبار تموم انتظار میاد همرات بهار


چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت


غریبه آشنا دوستم دارم بیا می شینم می شمرم روزا ولحظه ها


تا برگردی بیای بازم اینجا


چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم بمونم منتظر تا برگردی پیشم


تو زندونم با تومن آزادم

تقدیم به عشق همیشگی خودم


این هم شعر عاشقم از
امیر شاملو:


من عاشق تو هستم من تورو می پرستم


یه عمره عاشقانه به انتظار نشستم


تو ماه آسمونی  فرشته زمینی برای قلب خستم تو راه آخرینی


بی تو گل وا نمی شه دردم دوا نمی شه دلم تا دنیا دنیاست از تو جدا نمی شه


عاشقم من دنیای من تویی تو


عاشقم من رویای من تویی تو ای که بی تو شبم سحر نمی شه عاشقم من


عاشقم من دنیای من تویی تو


عاشقم من رویای من تویی تو ای که بی تو شبم سحر نمی شه عاشقم من


خدا کنه همیشه که یار من تو باشی


به هرکجا که هستم کنار من تو باشی


خدا خودش میدونه بی تو میشم دیوونه


بیا که بی تو ای گل بهار من خزونه


بی تو گل وا نمیشه دردم دوا نمیشه دلم تا دنیا دنیاست از تو جدا نمی شه


عاشقم من دنیای من تویی تو


عاشقم من رویای من تویی تو ای که بی تو شبم سحر نمی شه عاشقم من


عاشقم من دنیای من تویی تو


عاشقم من رویای من تویی تو ای که بی تو شبم سحر نمی شه عاشقم من


عاشقم من دنیای من تویی تو


عاشقم من رویای من تویی تو ای که بی تو شبم سحر نمی شه عاشقم من

 

 

 

 

تو که نیستی....


تو که نیستی تا ببینی


گریه های هر شب من


با حضور عاشق تو چه عجیبه گریه کردن


تو که نیستی تا ببینی قلب آسمون شکسته


جامعه تا صبح قیامت

من و این پاهای خسته

استاد بودن

                
                 اگر استاد فیزیک بودم ، نام تو را در فرمول عشق جای می دادم ...


     اگر استاد شیمی بودم ، با نام تو عناصر نا شناخته زندگیم راکشف 

      می کردم ...


     اگر استاد خوشنویسی بودم ، نام تو را در تنهایی قلبم جای می دادم ...


     اگر استاد جغرافیا بودم ، نام تو را در قلۀ کوه حک می کردم ...


      اگر استاد زبان بودم ، به تو می گفتم :

...I love you

ای عزیزتر از جانم ....


ای عزیزتر از جانم ....

من بی تو عین زمستانم ، سردسرد ، بی روح و زرد ...


بی تو کویرم ، خشکسالم ، درختی بی برگم .. من


با تو سراپا شوقم ، عشقم ، امیدم ، لبخندم ..بی تو


من اشکی  بی پایان ... بی تو غروب دلگیرم ، پرستوی 
                          


بی بال و پرم ، بلکه خزان و زردم .. بی تو ، من


افسانه ای دردناکم  ،  ستاره ای خاموشم ...
بی تو 

 
من  بارانی 
دلگیر و غبارم ...بی تو ابری پر بارانم ، اما 


توان باریدن ندارم ...